آن یک شب …

وزن پاهایش غیرقابل تحمل شده بود آرام آرام قدم برمیداشت شاید امروز می توانست بهترین روز زندگی اش باشد… آرزوئی که هر دختری دارد ……

بیشتر آن یک شب …

پیرمرد وپیرمرد – بخش 4 ـ عقاب در قفس

بخش سه را در این صفحه بخوانید پیرمرد  و پیرمرد بخش 4 – عقاب در قفس ـ من به خاطر تو گیر افتادم ، وگرنه…

بیشتر پیرمرد وپیرمرد – بخش 4 ـ عقاب در قفس

پیرمرد وپیرمرد – بخش 3 ـ غریبه ی عجیب

بخش دو را در این صفحه بخوانید پیرمرد  و پیرمرد بخش 3 – غریبه ی عجیب مانند همیشه در پارک نشسته بود به صبح فکر…

بیشتر پیرمرد وپیرمرد – بخش 3 ـ غریبه ی عجیب

پیرمرد و پیرمرد – بخش 2 – بهزاد

بخش یک را در این صفحه بخوانید پیرمرد  و پیرمرد بخش 2 – بهزاد مدت ها بود که صدای زانوهایش ورود به شصت سالگی را…

بیشتر پیرمرد و پیرمرد – بخش 2 – بهزاد

پیرمرد و پیرمرد – بخش 1 – پایان

پیرمرد  و پیرمرد بخش 1 – پایان عرفان به آرامی چشمانش را باز کرد به قدری سردرد بود که چشم هایش تار می دید ،…

بیشتر پیرمرد و پیرمرد – بخش 1 – پایان

دوستت دارم

نظاره گر درکنار پنجرهدست در دستشپا به پای هممی خندندچشم هایش می درخشدچه زیبا شدی امشبآرام برولذت ببرزندگی کنحواسم هستروزهایی ست که می نگرماز دور توراعشقت…

بیشتر دوستت دارم

مدت هاست

درافکارم غرق شده امتنها مانده امفکرهادارمراه هایی دارمچاره ها دارمدر رویایم غرق شده امپرواز میکنمدرمیان آرزوهایمرسیدهنرسیدهازیاد رفتهو شکستههمه و همهاینجا هستندتنها هستندمدت هاستکه از یاد…

بیشتر مدت هاست

به دیدار خدایم می روم

اشک هایم را برروی زمین میریزم در آن جاست منتظر است مدت هاست صبرش به سر آمده من هم همینطور دیگر کافیست اگر نمی آمد…

بیشتر به دیدار خدایم می روم

خدایا دوست بدار

در گوشه گوشه قلبم می نویسمبارهاتکرار میکنمبا خدایمرازهاییاز کسانیکه دوست دارند هنر رامی فهمندمی شناسندارزش این قلم راخدایا دوست بدارحفظ بفرمادوست داران این قلم را…

بیشتر خدایا دوست بدار