دیدار مادر
شب کریسمس بود اما پدر هنوز سرکار بودمانند همیشه کار مهم تر از هرچیزی بودماریا چهارپایه ای را به سختی جلوی پنجره آورد تا بتواند…
شب کریسمس بود اما پدر هنوز سرکار بودمانند همیشه کار مهم تر از هرچیزی بودماریا چهارپایه ای را به سختی جلوی پنجره آورد تا بتواند…
بیشتر دیدار مادربا ذوق کودکانه اش مداد را روی کاغذ حرکت میداد وبا خود می خندید هرازگاهی دست از کشیدن برمیداشت وبه اطراف نگاه می کرد پدر…
بیشتر مداد رنگی سبز(بخش دو را از اینجا بخوانید ) ده سال قبل … به نظر او این ماموریتی بی ارزش بود . هرمز جادو را فقط مناسب…
بیشتر هرمز بخش سوموزن پاهایش غیرقابل تحمل شده بود آرام آرام قدم برمیداشت شاید امروز می توانست بهترین روز زندگی اش باشد… آرزوئی که هر دختری دارد ……
بیشتر آن یک شب …به دیدارم بیا شاید غمی باشد میان این غم ، شاید که آدمی باشد به فکر دردهایت نباش ، شاید که حکمتی باشد به دور…
بیشتر شاید …بخش سه را در این صفحه بخوانید پیرمرد و پیرمرد بخش 4 – عقاب در قفس ـ من به خاطر تو گیر افتادم ، وگرنه…
بیشتر پیرمرد وپیرمرد – بخش 4 ـ عقاب در قفسبخش دو را در این صفحه بخوانید پیرمرد و پیرمرد بخش 3 – غریبه ی عجیب مانند همیشه در پارک نشسته بود به صبح فکر…
بیشتر پیرمرد وپیرمرد – بخش 3 ـ غریبه ی عجیببخش یک را در این صفحه بخوانید پیرمرد و پیرمرد بخش 2 – بهزاد مدت ها بود که صدای زانوهایش ورود به شصت سالگی را…
بیشتر پیرمرد و پیرمرد – بخش 2 – بهزادپیرمرد و پیرمرد بخش 1 – پایان عرفان به آرامی چشمانش را باز کرد به قدری سردرد بود که چشم هایش تار می دید ،…
بیشتر پیرمرد و پیرمرد – بخش 1 – پایان“کتابها یار همیشگی شما هستند: اگر آنها را زمین بگذارید، برای همیشه منتظر شما خواهند ماند، به آنها توجه کنید و همیشه شما را دوست…
بیشتر ۷ مزیت مطالعهی کتابهای داستان