سرسبز
استوار
محکم بر خاک چنگ زده
منتظر
افراد یکی بعد از دیگری از کنارش می گذشتند
خوشحال بودند
ان را بعنوان سنبل زیبایی و پاکی میشناختند
اما منتظر بود
دیگر گنجشک هارا مناسب نمیدید
نیمه های شب
وقتی نظاره گری در پارک نبود
دختری که با عجله از کنارش می گذشت
را زیر نظر داشت
ودر یک فرصت مناسب
پای او را با شاخه هایش گرفت
صدای جیغ دخترک گنجشک هارا پراند
فریاد میزد
اما کسی برای یاری نبود
برای دانلود کتاب کلیک کنید
Alireza Hezareh