آن یک شب …

وزن پاهایش غیرقابل تحمل شده بود آرام آرام قدم برمیداشت شاید امروز می توانست بهترین روز زندگی اش باشد… آرزوئی که هر دختری دارد ……

بیشتر آن یک شب …

پیرمرد وپیرمرد – بخش 4 ـ عقاب در قفس

بخش سه را در این صفحه بخوانید پیرمرد  و پیرمرد بخش 4 – عقاب در قفس ـ من به خاطر تو گیر افتادم ، وگرنه…

بیشتر پیرمرد وپیرمرد – بخش 4 ـ عقاب در قفس

پیرمرد و پیرمرد – بخش 2 – بهزاد

بخش یک را در این صفحه بخوانید پیرمرد  و پیرمرد بخش 2 – بهزاد مدت ها بود که صدای زانوهایش ورود به شصت سالگی را…

بیشتر پیرمرد و پیرمرد – بخش 2 – بهزاد

پیرمرد و پیرمرد – بخش 1 – پایان

پیرمرد  و پیرمرد بخش 1 – پایان عرفان به آرامی چشمانش را باز کرد به قدری سردرد بود که چشم هایش تار می دید ،…

بیشتر پیرمرد و پیرمرد – بخش 1 – پایان

سارا

طبق معمول در گوشه اتاقش زانوهایش را در بغل گرفته بود اتاق آرام بود سکوت کر کننده ای خانه را در بر گرفته بود کسی…

بیشتر سارا

هرمز – بخش یک

هرمز فرمانده ای باهوش می باشد که در سفرش اتفاق های غیر منتظره ای برایش می افتد

بیشتر هرمز – بخش یک