آنا – بخش اول – تنها

بخش اول – تنها

همیشه در خواب هایش پدر را می دید

روزی که ناپدید شد ، وقتی که بسیار کوچک بود

آنقدر کوچک که چیزی به یاد نیاورد

صحنه ای را بارها و بارها در خواب هایش می دید

که پدر او را داخل کمد می گذارد

ـ عزیزم چند دقیقه اینجا بمون ، بیرون نیا ، میام دنبالت .

و چراغ هایی که خاموش و روشن می شد

صورت پدر سرشار از وحشت بود

خیس عرق

نفس نفس زنان در کمد را میبندد

صدای خنده ای بلند و در آخر سکوت مطلق

دختری که تنهابود

در یتیم خانه همیشه به او می  گفتند که پدرت رهایت کرده

اما آنا هیچ وقت این حرف ها را باور نداشت

کمی بزرگتر از سیزده سال بود

و اکنون بیش از هر زمانی نبود پدر و مادرش را حس می کرد

کمبود علاقه و توجهشان باعث حساسیت بیش از حد او شده بود

بخش دوم را در این صفحه بخوانید

نویسنده : علیرضا هزاره

Did you like this?
Tip علیرضا هزاره with Cryptocurrency

Donate Bitcoin to علیرضا هزاره

Scan to Donate Bitcoin to علیرضا هزاره
Scan the QR code or copy the address below into your wallet to send some bitcoin:

Donate Bitcoin Cash to علیرضا هزاره

Scan to Donate Bitcoin Cash to علیرضا هزاره
Scan the QR code or copy the address below into your wallet to send bitcoin:

Donate Ethereum to علیرضا هزاره

Scan to Donate Ethereum to علیرضا هزاره
Scan the QR code or copy the address below into your wallet to send some Ether:

Donate Litecoin to علیرضا هزاره

Scan to Donate Litecoin to علیرضا هزاره
Scan the QR code or copy the address below into your wallet to send some Litecoin:

Donate Monero to علیرضا هزاره

Scan to Donate Monero to علیرضا هزاره
Scan the QR code or copy the address below into your wallet to send some Monero:

Donate ZCash to علیرضا هزاره

Scan to Donate ZCash to علیرضا هزاره
Scan the QR code or copy the address below into your wallet to send some ZCash: